دوست دارم این نوشته ام رو تقدیم کنم به دوست و استادم جناب آقای دکتر زندی 
(علتش بماند)

بعضی آدم ها خیلی زیبان. 
زیبایی شون به یه حس علاقه ایست که به آدمها دارند و این هم به تعهد دینیشون برنمی گرده و یا شاید برمی گرده. 
چرا این رو با تردید می گم چون منم مثل خیلی از آدمهای دیگه و به اشتباه دین رو با دین دارانش می شناسم.(بماند)
خیلی وقت ها شده که بسیاری از کسانی که در کنارشان رشد کردید و برای پرواز یه موقع هایی بهشون امید داشتی، وقتی پرواز رو کنارشون آموختی و پرواز رو شروع کردی و خواستی از تجربیاتشون استفاده کنی، بدجور تنهات گذاشتند. 
این یه نوع زندگی ای شده که داره خیلی رو به سمت خودش دعوت می کنه و شده قالبی برای همه آدمها به خصوص اونهایی که ساخته نشده بزرگ شدند. 
نمی دونم چرا چند وقته برخی از اساتید رو که می بینم دائما از اساتیدی از خودشون دارن میگند که طرف نماد دینداری و از علمای دینی نبوده ولی در مورد تواضعش، دم دست بودنش و بزرگ بودنش می گن ولی حرفی از اساتید خودمون و در کسوت روحانیت کسی حرفی به میان نمیاره. 
ما داریم با نسلی از اساتید  بیشتر در حوزه روبه رو میشیم که هاله ای از سرشلوغی و عدم داشتن امکان ارتباط برای ایشان و بین شاگردان و ایشان پدید می آید.
بعضی وقت های خیلی از حرفها رو نمیشه زد ولی اگر هم نزد خودش دردسرهای فراوانی رو به همراه داره و تبعات اون بسیار زیاده. 
بعضی موقع ها تو اوج نیاز به گفتن، به دنبال کسی هستی که حرف و نظرت رو محک بزنی ولی کو و کجاست. 
یه مدیر گروهی تو یه جا توفیق شد که در کنارش باشیم و از رهبریت علمی اون بهره مند بشیم ولی بنده خدا از سرشلوغی اصلا فرصت نمی کرد تو دفترش حاضر بشه و سرکلاس هم درس را همراه خمیازه هاش بهره مند می شدیم و بر علممان افزوده می شد.
بازم دل نوشته هام دارای نظم و نسخی خاص نیست و اون چیزی که دارم می گم از روی درد دلی است که دوست دارم با دوستانی داشته باشم که در آینده در قامت استادی در می آیند و دوست دارند به علم و فرهنگ خدمت کنند. ( ولی هر دوش خنده داره هم علم و ما ادراک ماالعلم و کجاست فرهنگ که هر چه می بینیم خدمت به گرفتن مدارک است و هیات علمی شدن در این دانشگاه و آن دانشگاهه )
غضم از اون جیزی می گیره که استادی رو پیدا می کنی که از لحاظ اعتقادی با تو فرق دارد، خط سیاسیش با تو نمی خوره ولی جالبیش این هست که چنان برات وقت می ذاره و از خودش مایه می ذاره که گویی تو فرزندش هستی و او پدر تو هست (گرچه روایات به این اذعان داره) 
می دونم بعدا این نوشته ام مورد مخالفت دوستان قرار می گیره ولی اشکال نداره و مهم نیست. 
اما خدا نکنه بخوای محضر طیف دوستان و اساتید هم عقیده و هم ارزشی خودت برسی. استادی که یک دفعه دنیا با کلاس های متعدد بهش رو کرده و هر روز دفاع و استودیو و تلویزیون و رادیو و شبکه های مجازی و ... .
هزاران زنگ و پیامک و ... 
ادامه دادن این سخنان باعث دلخوری خیلی ها خواهد شد و بعدا تبعات اون ...
الان نمی دونم بگم برای درس گرفتن این ور اونور و رسیدن به پست هایی که مطلوب هست چطور همه عیب گفتن در پشت سردیگران به راحتی توجیه میشه . (همون کلمه زیرآب زنی خودمون)
...